دیگر هرگز جریان اصلاحطلبی را نقد نخواهم نکرد. اصلاحطلبها حق دارند بگویند که جوان ایرانی عاشق اسلام و «امام راحل» است، که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است، که اسلام دمکراتیک هم داریم، که جنبش سبز ادامه «انقلاب اسلامی» است که به نوبه خود ادامه مشروطیت است که به نوبه خود ادامه «حماسه» عاشوراست. آنها حق دارند از پاسخ به پرسشهای سخت خودداری کنند. حق دارند بگویند کسانی که مخالف جمهوری اسلامی هستند «مریخی»اند. حق دارند بگویند این مریخیها بیش از ۳۰ سال است که کارشان وراجی است و بس. حق دارند بگویند آن کس که به نظام «مقدس» جمهوری اسلامی معتقد نیست سبز نیست، که شعار الله اکبر و نصر من الله ... و دیگر شعارهایی که جمهوری «خجسته» اسلامی را ۳۱ سال پیش برای ملت «عزیز اسلامی»مان به ارمغان آورد حالا دمکراسی را برای آنها به ارمغان خواهد آورد. حق با اصلاحطلبهاست و جنبش سبز قطعا به آنان تعلق دارد. اما چرا؟
نماد سبز مال آنها ست نه ما. این نماد معنای مذهبی دارد نه حقوق بشری. سکولارها باید از رنگ زدن رنگ دیگران دست بر دارند.
آنها روزنامه کلمه و اعتماد ملی را در داخل کشور تکثیر میکنند. ما چه کاری در این باره کردهایم به جز اینکه در دنیای مجازی و یا خارج از کشور حضوری، آنهم چند پاره، داشته باشیم؟
آنها در هر همایش و تظاهراتی شعارهای خود را، که معجون غریبی است از مذهب و آزادی، به جمع تحمیل میکنند. نیمی از این تعصب و پافشاری را من در سکولارها ندیدهام.
تقریبا همه رسانههای ما در اختیار آنهاست. برای من یک رسانه اصلاح طلب مثال بزنید که حتی نصفه و نیمه اخبار سکولار ها را منعکس کند.
آنها وجود ما را انکار میکنند اما ما خودمان را قانع میکنیم که کنار آمدن با آنها «فعلا» تنها راه چاره است! آنها را به خاطر مصلحت جویی شان سرزنش میکنیم و خودمان «مصلحت» را در همراهی با آنها مییابیم.
همیشه منتظر آن میمانیم تا آنها کاری بکنند که ما بتوانیم نقدشان کنیم. مگر انفعال و وراجی شاخ و دم دارد؟
و هزار و یک چیز دیگر ...
جان کلام اینکه آنانکه شایسته سرزنشند سکولارها هستند نه اصلاح طلبها. این ما هستیم که فرصت سوزیم نه آنها. این چه انتظار بیهودهای است که ما از اصلاحطلبها داریم که نقش اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بازی کنند؟ چرا سکولارها نمودی در داخل کشور ندارند؟ چرا یک آیتالله سنتی یعنی آقای کاظمینی بروجردی، که بسیار هم محترم هستند، باید نماد سکولاریسم در داخل کشور باشد؟ اگر صدای دیگری را فریاد میزنی، انتظار شنیدن صدای خودت را نداشته باش.
http://www.khodnevis.org/index.php?news=10259
نماد سبز مال آنها ست نه ما. این نماد معنای مذهبی دارد نه حقوق بشری. سکولارها باید از رنگ زدن رنگ دیگران دست بر دارند.
آنها روزنامه کلمه و اعتماد ملی را در داخل کشور تکثیر میکنند. ما چه کاری در این باره کردهایم به جز اینکه در دنیای مجازی و یا خارج از کشور حضوری، آنهم چند پاره، داشته باشیم؟
آنها در هر همایش و تظاهراتی شعارهای خود را، که معجون غریبی است از مذهب و آزادی، به جمع تحمیل میکنند. نیمی از این تعصب و پافشاری را من در سکولارها ندیدهام.
تقریبا همه رسانههای ما در اختیار آنهاست. برای من یک رسانه اصلاح طلب مثال بزنید که حتی نصفه و نیمه اخبار سکولار ها را منعکس کند.
آنها وجود ما را انکار میکنند اما ما خودمان را قانع میکنیم که کنار آمدن با آنها «فعلا» تنها راه چاره است! آنها را به خاطر مصلحت جویی شان سرزنش میکنیم و خودمان «مصلحت» را در همراهی با آنها مییابیم.
همیشه منتظر آن میمانیم تا آنها کاری بکنند که ما بتوانیم نقدشان کنیم. مگر انفعال و وراجی شاخ و دم دارد؟
و هزار و یک چیز دیگر ...
جان کلام اینکه آنانکه شایسته سرزنشند سکولارها هستند نه اصلاح طلبها. این ما هستیم که فرصت سوزیم نه آنها. این چه انتظار بیهودهای است که ما از اصلاحطلبها داریم که نقش اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بازی کنند؟ چرا سکولارها نمودی در داخل کشور ندارند؟ چرا یک آیتالله سنتی یعنی آقای کاظمینی بروجردی، که بسیار هم محترم هستند، باید نماد سکولاریسم در داخل کشور باشد؟ اگر صدای دیگری را فریاد میزنی، انتظار شنیدن صدای خودت را نداشته باش.
http://www.khodnevis.org/index.php?news=10259
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen